🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃 کمی_فکر! همیشه اگر جایی کارِ خوب کردن یا نکردنت برای کسی فرقی نداره...کار خوب نکردن رو انتخاب کن ! همیشه اگر اهمیت دادن یا ندادنت هیچ چیزی رو عوض نمیکنه... اهمیت ندادن رو ترجیح بده ! همیشه اگر محبت کردن یا نکردنت حال کسی و بهتر نمیکنه ... محبت نکن! همیشه اگر بودن یا نبودنت هیچ فرقی نمیکنه ترکشون کن ؛ بگذار برای یک دقیقه بودنت انتظار بکشند... خودتو ارزشمند بدون ! قدر خودتت دونستن اولین چیزیه که باید یاد بگیری !
به تو چه که دیگران دربارهی تو چه فکری میکنند و از رفتار و حرفهای تو، چه برداشتی دارند؟ به تو چه ربطی دارد اصلا که مینشینی و تحلیل میکنی و حرص میخوری و خودت را درگیر چیزهای بیخودی میکنی؟ درگیرِ اینکه نظر دیگران دربارهی تو چیست؟ چرا راحت و بدون فکر نمینشینی یک گوشه آرام زندگیات را بکنی من عزیز؟ افکار و برداشت دیگران به تو چه؟ آرامشِ خیال دیگران به تو چه؟ نوع نگاه دیگران به تو چه؟ من از تو خواهش میکنم کمی سرخوشتر باشی و هرکجا احساس کردی که داری بیش از حد معمول دقت میکنی، پناه ببری به ساحت مقدس بیخیالی و خودت را بزنی به نفهمیدن. باور کن فهمیدنِ زیادی هم خوب نیست! آدم خوب نیست همه چیز را بفهمد و از احساس و برداشت آدمها سر در بیاورد. آدم خوب نیست پیشداوری کند یا پیشداوری دیگران را کالبد شکافی کند. از تو خواهش میکنم برایت مهم نباشد طرز تفکر و رفتار و برداشت آدمها. از تو خواهش میکنم هر حرفی را به خودت نگیری و هر نظر و عقیدهای را به حلقهی امن آرامشت راه ندهی و دلخوشیهات را محکم بچسبی. منِ عزیزم! بگذار هرجور فکر میکنند، بکنند و هر طور مایلند تو را برداشت کنند. بگذار راحت باشند. هرچیز هم که گفتند، بگو حق با شماست، ولی کار خودت را بکن. دنبال اثبات و توضیح خودت به آنان که تو را اشتباه فهمیدهاند هستی، که چه؟ این چیزها ارزش وقت گذاشتن دارند اصلا؟ حوصله داری منِ عزیز؟ خودمان کم گرفتاری داریم؟!؟
اتفاقی که افتاده هرچقدر تلخ، دیگه تموم شده رفته! غلط بوده یا درست؛ عمدی بوده یا غیر عمدی؛ تموم شده رفته...
عزیزِ من ! زندگی دکمه ی بازگشت به عقب نداره... آبی که ریخته شده رو نمیشه جمع کرد...! پس رها کن بره...توی حال زندگی کن، به آینده فکر کن! یاد بگیر تو زندگی واسه هرچیزی که ناراحتت میکنه فقط یکبار غصه بخوری ...! فقط یک بار ...!
با خودم قرار گذاشته ام به وقتِ تمام بی خیالی ها، توی تمام کافه ها، خیابان ها، کتابفروشی ها خودم را به صرف انواع قهوه و نوشیدنی و موسیقی و شعر دعوت کرده ام و به قدم زدن روی تمام سنگفرش های پیاده روهای این شهر ... قرار گذاشته ام با خودم و با آسمان و با ابرها، که رهاتر از همیشه در آسمان های خیال، پرواز کنم و در آغوش ابرهای آرامش و بی خیالی غصه بخوابم و بخندم، و آرام باشم ... قرار گذاشته ام آنقدر برای خودم باشم که هر جای زندگی که دلم گرفت؛ با مرور حال خوب این روزهایم بخندم و هر جا که کم آوردم بی معطلی با خودم توی کافه ای، خیابانی، چیزی قرار بگذارم ...
خبرهایِ خوب سر زده از راه می رسیدند... دستِمان را می گرفتند و به جایی می بردند که نه غم باشد نه اندوهی ... نه دلتنگی باشد نه فاصله ای ... نه تنفری باشد نه بیزاری... نه ترسِ از دست دادنی باشد... نه ناتوانیِ فراموش کردنی... کاش دستِ اتفاقهایِ خوب آنقدر قوی بودند که می شد تمامِمان را یکجا بهشان بسپاریم... که دیگر ترسِ فردایِ دوباره
در وجودمان رُشد نکند و ریشه ی خوشی هایمان را به یکبارِه نخُشکانَد...🕊🍃
🍃🕊🍃آرام باش...🍃🕊🍃 آنچه برایت پیش می آید و آنچه برایت رقم می خورد به دست بزرگترین نویسنده عالم ثبت شده است ,او که بدون اذنش برگی هم نمی افتد... دعا کن و با خدا از آرزویت سخن بگو برآورده شدن آرزویت و مستجاب شدن دعایت فقط یک نگاه خدا را نیاز است... امیدوار باش به آینده ای که خدا زودتر از تو آنجاست.اعتماد داشته باش به بخت نیکی که پس از صبرت سرخواهد زد,برای خدا که کاری ندارد که تو چی میخواهی و خواسته ات چقدر بزرگ است... تو بسپار به خدا... تلاش خودت را بکن و به این فکر نکن که چطوری قرار است برآورده بشود... هر خواسته ای داری از خداوند بخواه و به اجابتش ایمان داشته باش...🍃🕊🍃
🍃🍃آدمیزاد زمانی آرامش دارد که رها کرده باشد... باید رها کرد غصه را، اندوه را و افسوس را... باید رها کرد که گذشتهها چرا بد گذشت؟ و باید گذشت از تمام چراها و امّاها و اگرها،
که نه گذشتهها قابلیت بازگشت دارند،و نه اگرها و امّاها برایت سودی... که امروز را هم اگر رها کنی، میشود دیروز... که عمر آدمی در گذر است... پس عزیز من ...دلخوش باش به یک شاخه گل، به یک صفحه کتاب، به چند دقیقه موسیقی و به نور... دلخوش باش به اینکه اگر زود بجنبی، امروزت را همانگونه خواهیساخت، که دوست داری... دلخوش باش، که همین دلخوشیست و
صدای تیک و تاک عقربه را میشنوی؟ فقط میگذرد... برایش فرقی نمیکند تو در آن لحظه، در گوشه ی غم هایت کِز کرده باشی... یا فارغ از همه غم ها ، در مسیر اهدافت قدم گذاشتی... برایش مهم نیست که مدتهاست در دوراهی گفتن و نگفتن حرف دلت به مخاطبت باشی ... برایش اصلاا مهم نیست... پس یادت بماند !
که تو هرگز نمیتوانی ساعت را متوقف کنی یا بگویی صبر کن، کمی آهسته تر ...! اما میشود بلند شد و جنگید... میشود دل به دریا زد و گفت : "هرچه باداباد...
بی خیالِ هر آنچه خیالم را ناآرام میکند ...حال را باید زندگی کرد "... پس نگذار حسرت تو آن لحظه ای باشد ، که زمان کار خودش را کرده و گذشته و فقط نصیب تو "ای کاش" شود ...
زمان میگذرد، پس تو نگذار ثانیه ها تلف شود... نگذار " ای کاش های" زندگیت سر به فلک بگذارد ...نگذار زمانت به هیچ بگذرد... آن هم بی دستاوردی ... زمان میگذرد، پس تو نگذار ثانیه ها تلف شود ...